سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روان شناسی و کودکان استثنایی

دانش آموزان دچار نارسایی ذهنی در مدارس عادی

دانش آموزان دچار نارسایی ذهنی در مدارس عادی    
مقدمه
در میان تمامی نارسایی‌ها، نارسایی ذهنی؛ شایع ترین است. سایر اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف چنین نارسایی بکار برده می‌شوند عبارتند از: نارسایی تحولی، عقب مانده‌گی ذهنی، معلولیت ذهنی یا مشکلات یادگیری شدید. این نارسایی بر تمامی جنبه‌های تحولی کودک تأثیر می‌گذارد. این کودکان از نظر جسمانی کندتر رشد می کنند، کندتر زبان می‌آموزند، کندتر یاد می گیرند از خود مراقبت کنند و نیز کندتر بر مهارتهای تحصیلی تسلط می‌یابند. در هر حال، این افراد بیماری روانی ندارند. این اصطلاح هنگامی کاربرد دارد که افراد سالم، دچار نوعی بیماری شوند که بر خلق، عواطف و رفتارهایشان تأثیر بگذارد. البته چنان افرادی نیز با درمان مناسب معالجه خواهند شد.

در برخی کودکان، آسیبدیدگی ذهنی از بدو تولد یا مدت کوتاهی بعد از آن قابل تشخیص است، اما در مورد بسیاری از آنان، آسیبدیدگی ذهنی تا هنگام ورود کودک به مدرسه ناشناخته باقی خواهد ماند. هر چند که در اغلب موارد علائم هشدار دهنده از سنین خردسالی وجود دارند. برخی کودکان ممکن است نارسایی هایی بسیار شدیدی داشته باشند و ممکن است آسیبدیدگی‌های دیگری نظیر صرع، مشکلات بینایی و شنوایی نیز داشته باشند. گاهی اوقات این کودکان را کودکان نارسایی عمیق یا چند معلولیتی می نامند.

با این حال تعداد بسیار زیادی از کودکان دارای نارسایی‌های ذهنی فقط به میزان خفیف یا متوسط دچار این مشکلات هستند ( تخمین کلی از تعداد آنها 2 درصد است). ممکن است در مورد این کودکان هیچ دلیل جسمانی برای نارسایی‌شان وجود نداشته باشد.

این کودکان در مقایسه با سایر کودکان هم سن خود:
•دامنه?? توجه کوتاه‌تری دارد؛
•حافظه? ضعیف تری دارد؛
•بیش فعال، پرخاشگر یا آشفته است؛
•بی‌حس و بی تفاوت است.
علائم هشدار دهنده در خواندن و نوشتن:

در سن 5 سالگی یا یک سال پس از ورود به مدرسه، کودک:
•در نسخه برداری از اشکالی مانند دایره ها و مربع ها، دچار مشکل است؛

•در انجام فعالیت های ساده ای مانند جور کردن اشکال با محل هایشان در یک صفحه? دارای آن اشکال و صفحه ای که جای اشکال در آن کنده کاری شده، مشکل دارد؛

•در تشخیص و تمایز گذاری بین حروفی‌از قبیل د و ذ، مشکل دارد؛

•در حفظ توالی حروف و کلمات در کلمه سازی یا جمله سازی با کارت‌های آموزش حروف و کلمات دچار مشکل است؛

•در تکرار 5 عدد یا کلمه بلافاصله پس از بیان آنها توسط فرد دیگر، توالی صحیح را نمی‌تواند حفظ کند.
علل نارسایی‌های ذهنی

ادامه مطلب...

آموزش و پرورش کودکان استثنایی در امریکا

در سال ???? میلادی کنگره آمریکا قانون آموزش برای تمامی کودکان معلول راتصویب‎ ‎کرد.
این قانون مدارس دولتی را موظف کرد خدمات آموزشی خاصی را برای تمامی کودکانی‎که از ناتوانایی‌های آموزشی، عاطفی و ناتوانایی‌های مربوط به رشد و ناتوانایی‌های‎ ‎فیزیکی رنج می‌برند تعریف و ارائه کنند.
‎این قانون در ???? میلادی اصلاح شد و از آن زمان تاکنون به عنوان قانون آموزش‏‎ ‎کودکان ناتوان‎ ‎و یا‎ IDEA ‎شناخته شده است.
طبق آمار سال????،بالغ بر?/? میلیون کودک مواجه با معلولیت‌های‏‎ ‎جسمانی و ذهنی در مراکز آموزش استثنایی آمریکا ثبت‌نام کردند. این در حالی است که از ??درصد‎ ‎از کودکان استثنایی در مدارس عمومی ثبت‌نام شد.
این قانون ارائه آموزش دولتی رایگان و مناسب برای تمامی کودکان معلول بین سنین سه‎ ‎تا ??سال را الزامی می‌کند و برای ایالت‌ها بودجه‌ای در این خصوص در نظر می‌گیرد‏‎ ‎که مکمل قانون است. بودجه‌ها برای هر سیستم آموزشی و هر دانش‌آموزی که در یک‎ ‎برنامه آموزشی خاصی نام‌نویسی کرده باشد در نظر گرفته شده است تا جایی که سقف تعداد‎ ‎این دانش‌آموزان حداکثر تا ?? درصد کل جمعیت دانش‌آموزی کشور را شامل شود و برای‏‎ ‎بیشتر از آن بودجه‌ای در نظر گرفته نشده است.
اصول این قانون تضمین می‌کند:

‎- ‎ هیچ کودکی از آموزش محروم نخواهد ماند.
‎ - ‎برنامه‌ها بر مبنای نیازهای افراد طراحی خواهند شد.
‎ - ‎کودکان در محیطی قرار خواهند گرفت که کمترین محدودیت برای آنها وجود داشته‎ ‎باشد به گونه‌ای که بتوانند به شکل مناسب نیازهای خود را برآورده کنند.
‎ - ‎والدین در تصمیم‌گیری‌های مربوط به تعیین سطح دانش‌آموزان خود مشارکت داشته‎ ‎باشند‎.

برای تکمیل گزارش مورد نیاز جهت دولت فدرال و پرداخت بودجه مورد نیاز،‏‎ ‎ایالت‌ها و مدارس مناطق مختلف موظف شدند دانش‌آموزانی را که نیازهای ویژه‌ای داشتند، طبقه بندی کنند. این طبقه بندی اگرچه در مناطق مختلف متفاوت بود، اما در کل طبق‎ ‎هفت شرط که در قانون‎ ‎ذکر شده بود انجام گرفت. آن هفت شرط عبارت بودند‎ ‎از: اختلال در صحبت کردن، ناتوانی در یادگیری، اختلال عاطفی، کند ذهنی، اختلال‎ ‎در شنوایی، مشکل در بینایی و در نهایت ضایعات پزشکی یا ارتوپدی‎.
این طبقه بندی در تعیین سطح دانش‌آموزان و خدماتی که برای آنها در نظر گرفته می‎ ‎شد بسیار تعیین‌کننده بود. به طور مثال دانش‌آموزانی که در یادگیری ناتوان باشند به‎ ‎طور معمول در کلاس‌های معمولی جا داده می‌شوند و اغلب کلاس را برای یک دوره خاص ترک‎ ‎می‌کردند. در حالی که کودکانی که اختلال عاطفی دارند و یا کند ذهن باشند معمولا در‎ ‎کلاس‌ها و یا مدارس جداگانه قرار می‌گیرند.
ارزیابی به وسیله یک تیم چند رشته‌ای صورت گرفته است. این تیم باید صداقت یک‎ ‎معلم و یا اطلاعات یک متخصص را در زمینه آن ناتوانی خاص، داشته باشد.پس از تفسیر داده‌ها و تشخیص کودک به عنوان معلول، تیم یک برنامه‎ ‎آموزشی فردی را طراحی می‌کند. ‎این برنامه سطح فعلی عملکرد آموزشی دانش‌‎آموزان را در خود دارد و در بر گیرنده اهداف آموزشی کوتاه‌مدت و بلندمدت است‎. همچنین این برنامه رشد دانش‌آموز را می‌سنجد و نوع و مدت خدماتی که دانش‌آموز آن را‎ ‎دریافت خواهد کرد در خود دارد. این برنامه‌های آموزشی فردی و میزان رشد دانش‎آموز حداقل سالی یکبار مورد بازنگری قرار می‌گیرند تا در صورت لزوم اصلاحاتی در آن‎ ‎صورت گیرد.
این برنامه تدابیر لازم را در خصوص مسئولیت‌ها و حقوق والدین تصریح می‌کند. رشد و توسعه‎ ‎سیاست آموزشی نیاز به مشارکت والدین دارد و والدین و سرپرستان کودک باید در صورت‎ ‎ایجاد هر نوع تغییر در شیوه ارزیابی و یا تعیین سطح آموزش کودکان خود به صورت کتبی‎ ‎در جریان امر قرار گیرند. اگر در خصوص تعیین سطح یا شیوه برنامه فردی کودک معلول‎ ،‎میان والدین و مدرسه توافق حاصل نشود، در این صورت باید در یک جلسه بدون پیش داوری به‎ ‎حرف‌های همدیگر گوش فرا دهند. برای آماده شدن جهت این مسأله والدین باید به تمامی ‎مدارک و اطلاعات ارزیابی ثبت شده موجود در مدرسه که متعلق به دانش‌آموز آنها است،‎ ‎دسترسی داشته باشند.
در سطح ابتدایی بیشتر دانش‌آموزانی که نیاز به آموزش ویژه دارند، خدمات آموزشی که‎ ‎برای آنها در نظر گرفته شده است را در همان کلاس‌های معمولی دریافت می‌کنند به این‎ ‎معنی که آنها به هنگام آموزش ویژه کلاس‌های عادی خود را ترک می‌کنند و به همراه گروه‏‎ ‎کوچکی متشکل از سایر دانش‌آموزان به کلاس‌های خاصی می‌روند و آموزش می‌بینند و پس از آن‎ ‎به کلاس‌های عادی خود بازمی‌گردند.
در ایالات متحده تلاش بر این است دانش‌آموزانی را که معلولیت شدید دارند، تا حدممکن در کلاس‌های معمولی جا دهند. به هر حال در این زمینه شاهد‎ ‎اقدام‌های مختلفی هستیم که مبتنی بر سیاست‌های هیأت رئیسه مدارس است. ‎
دانش‌آموزانی را که نیاز به آموزش خاص دارند، به طور معمول برای یک ساعت زمانی مشخص‎ ‎از مدارس بیرون می‌برند و این دانش‌آموزان به طور عمده در کلاس‌های معمولی‎ ‎حضور دارند و یا آنکه در کلاس‌های آموزشی مستقل خودشان حضور می‌یابند. در یک‎ ‎مدرسه ابتدایی، کودکانی را که ناتوانایی‌های شدید دارند به‌طور عمده در کلاس‌های معمولی‎ ‎آموزش می‌دهند، در حالی که در یک مدرسه دیگر چنین دانش‌آموزانی بخش عمده وقتشان را‎ ‎در کلاس‌های جداگانه سپری می‌کنند.
حضور دانش‌آموزانی که از ناتوانایی‌های شدید رنج می‌برند در کلاس‌های عادی، منبع‎ ‎بسیاری از اختلاف نظرها و مشاجرات در مدارس بوده است. در مدرسه «پارک» ‎مدیریت معتقد‎ ‎بود که حضور این کودکان در کلاس‌های معمولی مطلوب است، اما معلمانی که در این مدرسه‎ ‎مورد مصاحبه قرار گرفتند، معتقد بودند که این کار مؤثر و نتیجه بخش نبوده است. یکی‎ ‎از این معلمان تجربه خود را به این صورت نقل می‌کند: ‎
در کلاس من ?? دانش‌آموز حضور داشتند، من چه کار باید می‌کردم آیا برای سه یا چهار ‎دانش‌آموز ناتوان، باید بقیه دانش‌آموزان قربانی می‌شدند. در این وضع هیچ برنده‎ای وجود نداشت. والدین‌دانش‌آموزان مدرسه ابتدایی پارک نیز از سرخوردگی معلمان‎ ‎مدرسه نسبت به حضور دانش‌آموزان دارای ناتوانی شدید در کلاس‌های عادی، آگاه‎ ‎بودند.

ادامه مطلب...