سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روان شناسی و کودکان استثنایی

ارزشیابی و تشخیص کودکان استثنایی

ارزشیابی و تشخیص کودکان استثنایی

چون شرایط استثنایی معمولاً بر اثر دو سری عوامل مختلف ایجاد می‌شوند که عبارتند از:

عوامل طبی و عوامل روانی و اجتماعی بنابراین ارزشیابی کودکانی که دچار نوعی نارسایی هستند تشخیص نوع و ماهیت نارسایی آنها و احتمالاً توفیق در کشف علت اصلی نارسایی نیز بایستی از دو جنبه طبی و روانی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.


ارزشیابی علل طبیعی

معمولاً پزشک متخصص کودکان اولین مرجعی است که والدین پس از احساس ناراحتی کودک به او روی می‌آورد. و برای تشخیص ناراحتی با او مشورت مینمایند. این معاینات و ارزشیابی یا تجسس و بررسی دقیق مسایل ذیل می‌تواند انجام پذیرد. سابقه تاریخی فرد، سابقه تاریخی خانواده، بررسی وضعیت و سیر حاملگی و وضع حمل غیر عادی بودن آن، همراه بودن با خونریزی و عفونت، چگونگی وزن کودک به هنگام تولد، استعمال داروها و بخصوص داروهای مسموم کننده در دوران بارداری، استفاده از بی‌حسی و بی‌هوشی و استفاده از وسایل مکانیکی و فیزیکی به هنگام وضع حمل به طول کشیدن وضع حمل بیش از 12 ساعت، چگونگی و زمان ترکیدن غشاءهای دربرگیرنده جنین، زمان نگهداری کودک در بیمارستان پس از تولد، احتمال ابتلاء کودک به یرقان، کبودی کودک به هنگام تولد، بررسی عاملRh خون والدین، نیاز کودک به اکسیژن به هنگام تولد از بررسی هر کدام از این موارد پزشک را در تشخیص علت ناراحتی و درمان احتمالی آن کمک فراوانی خواهد کرد.

علاوه بر اینها توجه به رشد عمومی کودک (قد و قامت و وزن) کسب مهارت‌های لازمة هر سن و همچنین معاینات بدنی کودک از (از نظر مراقبت صحیح از اون، وجود علائم کبودی، بریدگی، زخم‌های کهنه، دمای بدن، ضربان نبض، تنفس منظم، فشار خون، وجود ضایعات پوستی که ممکن است اولین علامات ایجاد اختلالات مغزی باشد اندازه جمجمه به علت پی بردن به رشد طبیعی مغز، معاینه چشم‌ها، گوش‌ها، دهان و گلو و گردن به علت احتمال وجود عفونت در بدن، وجود دندان‌های فاسد، نوره‌های چرکی و بزرگ شدن مداوم غدد لنفاوی و یا ایجاد اختلالاتی در غدد تیروئیدی معاینات قلب و ریه، شکم و دست و پاها از نظر انعطاف پذیری لازم و بالاخره معاینات سیستم عصبی و تحقیقات آزمایشگاهی و تجزیه و تحلیل کروموزوم‌ها و آزمایش خون و ادرار می‌تواند پزشک متخصص کودکان را از احتمال ابتلاء کودک به مشکلات استثنایی واقف کرده و تمهیدات لازمه جهت جلوگیری از این نوع مشکلات و یا درمان آنها را برای وی فراهم آورد.


تشخیص و ارزیابی عقب ماندگان ذهنی

در امر تشخیص کودکان عقب مانده ذهنی علاوه بر مسائل فوق الذکر چون شکل اساسی این گروه از کودکان استثنایی مشکلات ذهنی آنها می‌باشد و ارزیابی این امر نیز به جز با سنجش هوش بهر افراد مشخص نمی‌شود لذا در امر تشخیص این گروه بایستی به مسئله هوش و ارزیابی آن توجه خاصی مبذول گردد.

تعیین هوش بهر به متخصصین کمک می‌کند که جایگاه فرد مورد الزیابی بالاخص در گسترة عقب ماندگی ذهنی دقیق‌تر معین کرد.

به آن بخش از روانشناسی که به ارزیابی این امر می‌پردازد اصطلاحاً روانسنجی گویند. برای بهتر روشن شدن موضوع بهتر است نخست تعریف هوش مشخص شده و آنگاه اصطلاح هوش بهر و طریقه سنجش آن مشخص گردد.


هوش

هوش یکی از مباحث اصلی و مهم روانشناسی را تشکیل می‌دهد. روانشناسان بسیاری در زمینه هوش و آزمونهای آن کار کرده‌اند ولی متأسفانه تاکنون هیچکدام نتوانسته‌اند یک تعریف جامع و مانع که مورد قبول همة محققین قرار گیرد ارائه دهند.

متداولترین تعریف هوش عبارتست از «شایستگی و استعداد یادگیری در افراد». برخی هوش را استعداد عمومی و قدرت استفاده از تجربیات دانسته‌اند. پیاژه هوش را توانایی سازگاری و انطباق با محیط می‌داند و کسلر هوش را توانایی‌های فرد در تفکر عاقلانه و رفتار منطقی و مؤثر در سازش با محیط تعریف می‌کند.

بنیه معتقد است که هوش همان چیزی است که آزمون‌های هوشی آن را می‌سنجند که اگر به این تعریف جمله‌ای اضافه کنیم مفهوم آن در تشخیص عقب ماندگان ذهنی برای ما روشن‌تر خواهد شد.

هوش همان چیزیست که آزمون‌های هوشی آن را می‌سنجند و باعث می‌شود که با این سنجش بتوان افراد عقب مانده را از افراد طبیعی و باهوش متمایز کرد.

و بطور کلی اگر در تعلیف هوش سه جنبة ذیل را رعایت کنیم تقریباً تعریف کاملی از هوش را بدست داده‌ایم.

1ـ توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور

2ـ هماهنگی و سازش با محیط

3ـ بهره‌برداری از تجربیات گذشته، بکار بردن متفاوت و استدلال صحیح و پیدا کردن راه‌حل صحیح در مواجه شدن با مشکلات.

نکته‌ جالب اینکه در اعمال عالی هوش بایستی به سه جنبة فهم و ادراک، ابلاغ، و ابتکار و انتقاد توجه داشت.

افرادی که هر سه جنبه را به طور متعادل و قوی دارا باشند نادر بوده و جز نوابغ به حساب می‌آیند.


ارزیابی و سنجش هوش

در بحث ارزیابی و سنجش هوش به دو مقوله سن عقلی و سن تقویمی اشاره می‌شود که سن تقویمی هر فرد همان سنی است که معمولاً در شناسنامه او مشخص شده است (از هنگام تولد تا زمان سنجش هوش) و سن عقلی عبارتست از انتظاراتی که از هر فرد می‌رود که به تناسب سنش توانایی‌های ذهنیش را بروز دهد.

روانشناسان به تناسب سن تقویمی اکثر کودکان جامعه سؤالات و چیستان‌هایی را مطرح نموده که با پاسخ دادن به آنها نمره خاصی به فرد تعلق می‌گیرد و از مجموع این نمرات و تبدیل آن به مقیاس مورد نظر سن عقلی آن مشخص می‌گردد.

و از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی معمولاً عددی اعشاری حاصل می‌شود که اگر آن را درصد ضرب کنیم هوش بهر و یا به اصطلاح(IQ) هر فرد مشخص می‌گردد.

از مهمترین این آزمون‌ها که در رابطه با تشخیص عقب ماندگی ذهنی به کار میرود و از اعتبار و روائی بالایی برخوردار است میتوان از آزمون هوشی و کسلر، و آزمون هوشی بنیه بیسمول نام برد. لازم به یادآوریست که میزان صحت و اعتبار نتایج حاصله از سنجش هوش کودک با یک آزمون معتبر بستگی زیادی به میزان دقت، مهارت و صداقت آزمانیده و همچنین موقعیت و شرایطی دارد که کودک تحت آن شرایط مورد آزمایش هوش قرار میگیرد.

در خاتمه با توجه به طبقه‌بندیی که بر اساس آزمون هوشی و کسلر صرفاً برای آشنایی با دامنه‌های هوش ارائه شده است افراد را از نظر توان هوشی به 8 گروه به شرح ذیل تقسیم می‌نمایند.

1ـ 30 و بالا خیلی برجسته (نابغه)

2ـ 129ـ120 برجسته (تیزهوش)

3ـ 119ـ110 درخشان (باهوش)

4ـ 109ـ90 متوسط (عادی)

5ـ 89ـ80و 75 دیرآموز (کندآموز)

6ـ 74و70ـ50 آموزش پذیر

7ـ 49ـ45و 25 تربیت پذیر

8ـ 24 و پایین‌تر حمایت پذیر (پناهگاهی)

که از بین آنها چهارگروه دیرآموز ـ آموزش پذیر ـ تربیت‌پذیر و حمایت‌پذیر را در زمره عقب ماندگان ذهنی میدانند.


تعریف عقب ماندگی ذهنی

تاکنون صدها تعریف مختلف از عقب ماندگی ذهنی توسط دست‌اندرکاران و متخصصان مختلف ارائه گردیده است. امّا باید اذعان نمود که تعریف دقیق و روشن عقب ماندگی ذهنی چندان ساده نمی‌باشد. زیرا عقب‌ماندگی ذهنی با یک شرایط یکسان و به یک میزان و علل مشابه و آثار همانند در همه افراد عقب‌مانده ذهنی مشاهده نمی‌شود. در هر حال آنچه که مورد نظر غالب دست‌اندرکاران شناخت و تعلیم و تربیت و هدایت کودکان عقب‌ماندة ذهنی می‌باشد ارائه یک تعریف جامع از عقب‌ماندگی ذهنی و نمایان نمودن تمامی ویژگی‌های مربوط به تأخیر در رشد ذهنی و روانی و عاطفی و اجتماعی افراد عقب‌مانده ذهنی است. در این رابطه تعریفی که از جامعیّت نسبتاً خوبی برخوردار بوده و مورد قبول اکثر مجامع علمی و متخصصین مربوطه می‌باشد تعریفی است که از سوی انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا (AAMD) ابتدا در سال 1959 توسط هبر و سپس با تجدید نظری در سال 1961 به شرح زیر ارائه شده است:

«عقب ماندگی ذهنی مربوط می‌شود به عملکرد پایین‌تر از حدّ متوسط عمومی هوش که در دوران رشد ظاهر شده و همراه با اختلالاتی در رفتار سازشی باشد».

که اختلاف در رفتار سازشی در یک زمینه از سه زمینة ذیل باشد. 1ـ رشد یا بلوغ؛ 2ـ یادگیری؛ 3ـ سازگاری اجتماعی.

منظور از «درجة هوش کمتر از متوسط» این است که نمرة فرد در یک آزمون تراز شدة کنش هوشی در بین 16 درصد پایین جمعیت گروه سنی خود قرار دارد. و مراد از «دوران رشد» در این تعریف از زمان تشکیل نطفه تا 16 سالگی می‌باشد.

در سال 1973 این انجمن با مطالعات و تحقیقاتی که به عمل آورده بود مجدداً در تعریف 1961 خود تجدید نظر نموده و تعریف دیگری به شرح زیر ارائه داد:

«عقب ماندگی ذهنی مربوط می‌شود به عملکرد عمومی هوش که به طور معنی‌دار یا قابل ملاحظه‌ای کمتر از حد متوسط عمل کرده و با نقائصی در رفتار سازشی توأم بوده و در دوران رشد ظاهر شود». باید دانست که هدف از کلمة معنی‌دار در این تعریف مربوط می‌شود به حداقل دو انحراف معیار پایین‌تر از میانگین در یک آزمون میزان شدة هوشی می‌باشد. که در آزمون‌های بنیه و وکلر هر انحراف معیار 15 واحد و 2 انحراف معیار 20 واحد کمتر از 100 است. و دوران رشد در این تعریف از تولد تا 18 سالگی در نظر گرفته شده است.


طبقه بندی افراد عقب ماندة ذهنی

علمای تعلیم و تربیت با دید آموزشی و پرورشی افراد عقب ماندة ذهنی را با توجّه به هوش بهر آنها و تشابهات بیشتری که باهم دارند به چهارگروه تقسیم می‌کنند.

1ـ کودکان عقب ماندة ذهنی دیرآموز با نمرة هوشی 490ـ75

2ـ کودکان عقب ماندة ذهنی آموزش پذیر با نمرة هوشی 74ـ50

3ـ کودکان عقب ماندة ذهنی تربیت پذیر با نمرة هوشی 49ـ25

4ـ کودکان عقب ماندة ذهنی حمایت‌پذیر با نمرة هوشی 24 و پایین‌تر

که ذیلاً اشاره مختصری به ویژگیهای هرکدام میگردد.

1ـ افراد دیرآموز دیر می‌آموزند و زود فراموش می‌کنند. لذا در آموزش آنها تأکید بر استمرار آموزش بر همین اساس بوده و حصول موفقیت فقط در سایه صبر و شکیبایی و استمرار در برنامة آموزش و پایداری در آن می‌باشد. این گروه فقط از نظر تحصیلی ضعیف بوده و از نظر جسمانی، جسمی و حرکتی عاطفی و اجتماعی با دیگر همکلاسان خود در مدارس عادی تفاوت چندانی ندارند.

2ـ گروه آموزش‌پذیر: <!--[if !vml]--><!--[endif]-->

بیشتر افراد این گروه در غالب زمینه‌های رشد در حدّ عادی یا در مرز عادی می‌باشند و تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنیشان می‌باشد. با اینکه مشابهات جسمی فراوانی با افراد عادی دارند ولی برخی از آنها، معمولاً جثة کوچکتری داشته و دارای ضایعات بدنی بیشتری نسبت به همسالان عادیشان هستند. در راه رفتن و بویژه صحبت کردن دچار کندی محسوسی هستند. که این امر نیز بیشتر به علّت همان عقب‌ماندگی رشد ذهنی است تا نقص بدنی و بطور کلی آموزش‌پذیر از نظر مهارت‌های حرکتی نسبت به افراد عادی ضعیف‌تر هستند.

3ـ گروه تربیت پذیر <!--[if !vml]--><!--[endif]-->

عقب ماندگی این گروه معمولاً به علّت بیماریها، ضایعات مغزی، اختلالات داخلی، ناسازگاری‌های ژنتیکی و امثال آن می‌باشد. به همین دلیل دارای علایم کلینیکی مشخصی هستند که به سهولت قابل مشاهده و تشخیص می‌باشند. این گروه از همان اوان تولّد در راه رفتن، حرف زدن، خودیاری و دیگر مهارت‌های کلامی و بدنی بطور قابل توجهی دارای ضعف و کندی شدیدی هستند.

آنها قادر به اداره زندگی بطور مستقل نبوده و خودکفایی اجتماعی و اقتصادی لازمه را بدست نمی‌آورند. هدف‌های تربیتی برای این گروه، نیل به خودیاری و خودکفایی رشد سازگاری و تطبیق اجتماعی و کسب تجارب لازمِ شناخت محیطی و مهارت‌های عملی (اقتصادی) است برای آنکه تا حد امکان و توان از نظر جامعه فردی مفید و مؤثر باشند.

4ـ عقب ماندگان ذهنی حمایت‌پذیر (پناهگاهی) 25 وپایین‌تر= IQ

آنها قادر به یادگیری و تربیت‌پذیری در امور خودیاری و انطباق با محیط و سازگاری اجتماعی نمی‌باشند و به همین دلیل نیاز فوق‌العاده به کمک مستمر در انجام کارهای شخصی دارند. تعدادی از این گروه حتی توانایی آموختن، صحبت کردن و یا انجام ساده‌ترین امور زندگی از قبیل خوردن و پوشیدن را از خود نشان نمی‌دهند.

5ـ عقب ماندگان ذهنی که مشخصات بالینی (کلینیکی) دارند این افراد به 6 گروه تقسیم می‌شوند که عبارتند از:

1ـ منگولیسم‌ها (سندرم دان)

2ـ کرتنیسم‌ها (بعلت اختلال در غده تیروئید) که معمولاً در مناطقی که ید به اندازة کافی در آب و خاک آنها وجود ندارد زیاد یافت می‌شوند.

3ـ میکروسفالی (کوچک جمجمه‌ها)

4ـ هیدرو سفالی (داشتن سر بزرگ) به دلیل جمع شدن مایع نخاع در داخل جمجمه

5ـ ماکروسفال (بزرگ جمجمه‌ها) که به علت رشد مرضی سلولهای مغز ایجاد می‌شود.

6ـ فنیل کلتونور یا (Pku) به علت نقص در سوخت و ساز سلول‌ها و کمبود اسید آمینه در پروتئین سلول.


ویژگی‌های رفتاری عقب ماندگان ذهنی

1ـ در تمرکز حواس و توجه لازم به یک موضوع دچار اشکال هستند.

2ـ به هنگام توجه به یک موضوع یا مسئله‌ای با کوچکترین اتفاق یا جریانی که در اطراف آنها رخ می‌دهد حواسشان پرت می‌شود.

3ـ در پاسخ به محرک‌های محیطی رفتار یا حالت عادی ندارند یعنی یا بیش از حد معمول عکس‌العمل نشان میدهند و یا حداقل عکس‌العمل را از خود بروز می‌دهند.

4ـ از اینکه در برابر شرایط و موقعیت‌های خاص بتوانند رفتار و عکس‌العمل متناسبی از خود نشان دهند دچار اشکال هستند. به عبارت دیگر قدرت تشخیص موقعیت‌های مطلوب برای یک رفتار و عکس‌العمل‌های مناسب را ندارند.

5ـ در مقابل مشکلات و نارسایی‌ها و ناکامی‌ها بسیار کم ظرفیت بوده و تحمل سختی‌ها و شکست‌ها را ندارند.

6ـ در انعکاس و بیان روشن و واضح فکر و اندیشه خود به دیگران دچار اشکال می‌باشند و بالاخره دیر می‌آموزند و زود فراموش می‌کنند لذا صبر و شکیبایی در ارائه برنامه‌های آموزشی و تربیتی و تکرار و استمرار آن در آموزش کودک عقب ماندة ذهنی امری است ضروری و اجتناب ناپذیر.

ـ در زمینه‌های رفتاری، عاطفی و حسی و حرکتی تعادل لازم را ندارند.

ـ در بعضی از حواس پنجگانه مانند بینایی و شنوایی و گویایی دچار اختلال و ناهنجاری بوده و این امر باعث محدودیت در امر یادگیری می‌گردد.

ـ این گروه از کودکان از نظر رشد عاطفی دچار تأخیر بوده و مرحله منفی‌گری که در کودک به مرحله مقاومت معروف است در آنها دیرتر از کودکان عادی بوجود آمده و طولانی‌تر نیز باقی می‌ماند و از عیوب این امر اینست که روابط اجتماعی کودک به شکل ابتدایی یا در مراحل اولیه تثبیت می‌شود عقب‌ماندگان عمیق (تربیت‌پذیر و حمایت‌پذیر) به ندرت رفتارهای غیر اجتماعی یا ضد اجتماعی یا خطرناک از خود بروز می‌دهند در صورتیکه در آموزش‌پذیرها به علت اینکه به مشکلشان واقفند عقدة خودکم بینی یا احساس مقاومت شدیدی وجود دارد و بهمین دلیل رفتاری ضد اجتماعی و خطرناک بیشتری از خود بروز می‌دهند و در صورتی که در محیط نامساعد تربیتی قرار گیرند دچار اختلالات شخصیتی شدیدی و رفتارهای ضد اجتماعی شده و غالباً آلت دست افراد سودجو قرار می‌گیرند.

ـ این کودکان چون نمی‌توانند با افراد دیگر رابطه عاطفی صحیح برقرار کنند دچار بی‌توجهی و طردشدگی می‌شوند لذا قادر نیستند حتی از تونایی‌های محدودشان استفاده کنند و حتی استعدادهای فطری‌شان را بمقدار کم بروز دهند ازینرو عقب ماندگیشان شدت یافته و اختلالات شخصیتی در آنها بروز می‌کند.


نکاتی در مورد تربیت عقب‌ماندگان ذهنی

در رابطه با پذیرش و تربیت هر چه بهتر عقب‌ماندة ذهنی نکاتی چند بصورت فهرست‌وار ذیلاً بیان می‌گردد که تعمق در آنها و رعایت این نکات می‌تواند کمک زیادی به مربیان و والدین در امر تعلیم و تربیتشان بنماید و کودک و والدینش از بهداشت روانی بهتری برخوردار خواهند بود.

ـ کودک عقب مانده هنگامی خوشحال خواهد بود که احساس کند مورد علاقه دیگران است، احتیاجات او شناخته شده و کودکان دیگر نسبت به او محبت دارند.

ـ هرگاه والدین کودک را به همان صورتی که هست بپذیرند، زندگی بر سایر کودکان خانواده نیز راحت‌تر خواهد شد.

در بسیاری از موارد با برنامه‌ریزی آگاهانه و اجرای مستمر و پی‌درپی آن نتایج مراقبت از اینگونه کودکان در منزل بسیار رضایتبخش بوده است. رعایت بهداشت و نظافت کودک را فردی شاداب و با نشاط بار می‌آورد.

نظافت شخصی را بایستی با برنامه‌ای مرتبط و منظم به کودک آموخت و با آموزش مستمر و پیگیر سعی نمود که بصورت فرح‌بخش برای او عادت شود.

ـ به مسئله توالت رفتن کودک عقب ماندة ذهنی بایستی توجه خاصی داشت و هرگاه بین یک تا سه ساعت لباس او خشک و بدون آلودگی باشد می‌توان تعلیمات مربوط به توالت رفتن را برایش شروع کرد.

مناسب‌ترین ساعاتی که بهتر از کودک را به توالت راهنمایی کرد عبارتند از:

1ـ صبح‌ها پس از خارج شدن از بستر؛

2ـ قبل و بعد از هر وعده غذا؛

3ـ شب‌ها قبل از ورود به بستر.

از سرزنش کردن کودک در امر تأخیر در یادگیری اکیداً بایستی خودداری کرد بلکه بهترین امور صبر و حوصله و شکیبایی در امر آموزش و تربیت است.

توجه به تغذیه درست و به موقع کودک کمک بزرگی به سلامت جسمی و روانی او می‌کند. لذا در امر غذاخوردن توجه به نکات ذیل کمک زیادی به او خواهد کرد.

 

 

نکاتی در رابطه با آموزش و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهنی


در سطور زیر سعی شده است فهرست‌وار نکات لازم و ضروریی که در رابطه با تعلیم و تربیت و برنامه‌ریزی تربیتی کودکان عقب مانده ذهنی توسط متخصصین فن بیان شده است ذکر می‌گردد. امید است مورد استفاده همکاران معظم قرار گیرد.

1ـ هرگاه در تربیت این کودکان از اجرای نظم و تربیت خاصی خودداری گردد نه تنها خدمت و محبتی در حق آنها نشده است بلکه عدالت واقعی نیز اجرا نشده است.

2ـ کودک عقب مانده ذهنی هنگامی می‌تواند مطلبی را بیاموزد که برای یادگیری آن آمادگی فکری لازمه را داشته باشد.

3ـ هرگاه اینگونه کودکان در ضمن یادگیری دچار اشکال شوند بهتر است از وارد آوردن هرگونه فشاری به آنها خودداری گردد.

4ـ سعی کنید در حین جلوگیری از اتلاف وقت کودک را به عجله وادار ننمایید.

5ـ همیشه در نظر داشته باشیم که مؤثرترین روش‌های تربیتی برای این کودکان تشویق است لهذا از اعمال هرگونه تنبیه و تحقر مخصوصاً تنبیهات بدنی خودداری نمایید.

6ـ سعی کنید در تمام کوشش‌هایی که برای یاد دادن کودک بکار میبرید هرلحظه تنها یک موضوع را به او بیاموزید.

7ـ اگر در بعضی موارد مجبور شوید که وانمود کنید به او هیچ توجهی ندارید باید سعی کنید که رفتارتان مبیًن هیچگونه لجاجت و غرض ورزی نباشد.

8ـ توجه کنید کارهایی از کودک بخواهید که قادر به انجام آن باشد و بیشتر از توانایی او نباشد.

9ـ با خود ع هد کنید هنگامی که بدرفتاری می‌کند هرگز او را از پاسبان، رفتگر، اجنه و شیاطین، حیوانات مختلف و یا هیچ فرد بخصوصی نترسانید.

10ـ با انحاء مختلف سعی نمایید که علاقة خود را نسبت به او ثابت کنید و همان علاقه و محبتی را به او نشان دهید که نسبت به دیگر کودکان ابراز می‌نمایید.

11ـ راهنمایی‌هائی که در مورد عادات صحیح به آنها می‌کنید باید ساده ـ روشن و قابل درک باشد.

12ـ هر مطلبی را که لازم است به تنهایی و در جای خود به او بیاموزید.

13ـ در آموختن چیزها از جریانات عادی و روزمره و موضوعات قابل فهم و ساده استفاده کنید.

14ـ دقت کنید هر قولی که به او می‌دهید حتماً به مرحله عمل درآورید.

15ـ فعالیت‌ها را از آسان شروع کنید و به مرور مشکل‌تر نمایید.

16ـ همیشه در نظر داشته باشید که کودکان عقب ماندة ذهنی دیر می‌آموزند و زود فراموش می‌کنند بنابراین از حوصله و دقت و استمرار در آموزش آنها احساس خستگی نکنید.