استرس روز های اول دانشگاه
استرس روز های اول دانشگاه
دانشجوهای ورودی جدید چه کار کنند که منطبق شدن با شرایط خوابگاه و دانشگاه فشار روانی زیادی به آنها وارد نکند؟
بوی چمن اول پاییز، صفهای شلوغ انتخاب واحد، خستگی از گرفتن کارت تغذیه و خوابگاه و گواهی سلامت و ... در یک روز، حالگیری شدید از دیدن اولین همکلاسی، حالگیری شدیدتر از دیدن اولین هماتاقی، صداهای درهم و برهم کردی، ترکی، شمالی، حتی عربی و گاهی فارسی، نگاه نگران خانوادههای غیربومی، کارمندهای مهربان آموزش، فرم تعهد محضری برای خوابگاه، بلاتکلیفی در ماندن توی کلاسهای تق و لق یا ... نگویید که دوران دانشجویی را گذراندهاید و با این عبارتها یاد اولین روزهای دانشگاهتان نیفتادهاید. از سر شما که گذشته است، آن چند صد هزار نفری که امسال وارد دانشگاه میشوند چطور راحتتر میتوانند این استرسها را تحمل کنند؟
اختلال انطباقی در کمین ورودی جدیدها
به نظرتان آمار کدام مشکل روانشناختی توی دانشجوهای سال اول از همه بیشتر است؟ اختلالی که معجونی از اضطراب و افسردگی و دیگر چیزهاست اما نشانه اصلیاش این است که آقا پسر یا دختر خانم دانشجو تا پایش میرسد به خانه مامان جان، حالش خوب خوب میشود . بحران هویت هم از طرف دیگر،در همین سن اتفاق می افتد آنها توی این سن مجبورند در مورد جهتگیری مذهبیشان، جهانبینی کلیشان، جهتگیریشان به جنس مخالف، باید و نبایدهایشان و شغل آیندهشان تکلیف خودشان را روشن کنند. این موضوع در دنیای ذهنی این جوانان یک عالمه استرس ایجاد میکند.
بیایید با هم ببینیم چطور اسطورههایی که توی ذهن یک پشتکنکوری از دانشگاه ساختهاند، همان روزهای اول فرومیریزد:
ترم اول را جدی بگیر؛ مخصوصا سعی کن نظر استادهایی را که میدانی تا ترم آخر با آنها درس داری، از همین اول جلب کنی.
1 ـ عذاب تنهایی
این اولین احساس یک دانشجوی غیربومی است؛ وقتی که شب اول را دور از خانه و در خوابگاه دانشگاه یا خانه دانشجویی میگذراند. شعار ندهید که فقط دخترها اهل این رمانتیکبازیها هستند، نه اینطور نیست. این حس را با یک شب بیرون ماندن پسرانتان در جوار دوستان همشهری اشتباه نگیرید.
شرایط یکجور دیگری است. هر قدر هم بخواهید به این شرایط به عنوان یک تجربه جدید نگاه کنید، ته دلتان لک میزند برای اینکه به طور معجزهآسایی یا شما یک ساعته برسید به دوستان و خانواده یا آنها بیایند پیشتان. خلاصه اینکه فعلا تا دوستی پیدا کنید «باید بچشید عذاب تنهایی را...».
2 - در باب آزادی و مسئولیت
شما، هم آزادیهایتان بیشتر میشود و هم مسئولیتهایتان. تا قبل از آن پدر و مادر گرامی یک قید و بندهایی داشتند و در مقابلاش یک حمایتهایی. حالا شما از خیر و شر هر دو رها شدهاید و خودتاناید و خودتان.
3 ـ ماجرای استاد و شیء به نام کتاب دانشگاهی
همه استادهای ما که واحد روانشناسی تربیتی پاس نکردهاند و اگر هم پاس کردهاند، مجبور نیستند عمل کنند بعید نیست که استادها بخواهند کتابهای کت و کلفتی را همان ترم اول بگذارند به عنوان منبع. دانشجوی جدیدالورود هم که خوشباور و بیتجربه است، مدام استرس پشت استرس تجربه میکند.
4 ـ دانشجو یک موجود اجتماعی است
اگر تا همین 3 ماه قبل سرت توی لاک خودت بود و از خانه با سوزاندن بنزین تازه سهمیهبندی شده سرویس، میرفتی پیشدانشگاهی و بعدش هم همچنان درونگرا بازمیگشتی به خانه، اینجا دیگر این خبرها نیست.